گفتم فراموشت کنم
گفتم فراموشت کنم
تو سینه خاموشت کنم
گفتم دیگه دلم نگیره
واسهی دلتنگیات
دیگه دل پر نکشه
دنبال ناز و خندههات
گفتم که این سفر دیگه
آخر قصهی من و توست
اونچه گفتنش محاله
قصه برگشتن توست
کاش میشد از یادم بری
از تو خیال من بری
برداری خاطراتتو
از چه کنم بازهم به یاد خندههات گریون میشم
مثل آسمون دلم میگیره، بی بارون میشم
دوباره، دلم هواتو داره و گریون و خستم
با یه دنیا انتظار اینجا به یاد تو نشستم
تا بیای عطر موهات بپیچه تو هوای خونه
تو بیای و توی این خونه دیگه غمی نمونه
کاش میشد از یادم بری
از تو خیال من بری
برداری خاطراتتو
از روزگار من بری
نظرات شما عزیزان: